اگر پای در بند نبود
اگر پای در بند نبود و حصاری وجود نداشت دوست میداشتم نسیم باشم آرام و رها می وزیدم بر مخمل دریاها نوازش می کردم تپه ی آرام شب را میبوسیدم سینه ی ارغوان را و می تکاندم پیراهن نارنج را با خود میبردم اشک و بغض کیهان را عبور می کردم از لابلای گیسوی […]