داستان « زیافت تاویل رکیک مگس» از دفتر اول مثنوی معنوی را خواندم. داستان درباره مگسی است که در چالهای که از بول خر پر شده است، بر پر کاهی سوار میشود و به خیالش میرسد که فرمانروای دنیا شده است و حتی به آن هم راضی نمیشود و ادعا میکند که در کشتیرانی مهارت دارد و زمانی را در این حوزهی تخصصی به تفکر پرداخته است.
آن مگس بر برگ کاه و بول خر |
همچو کشتیبان همی افراشت سر |
گفت من دریا و کشتی خواندهام |
مدتی در فکر آن میماندهام |
اینک این دریا و این کشتی و من |
مرد کشتیبان و اهل و رایزن |
بر سر دریا همی راند او عمد |
مینمودش آن قدر بیرون ز حد |
بود بیحد آن چمین نسبت بدو |
آن نظر که بیند آن را راست کو |
عالمش چندان بود کش بینشست |
چشم چندین بحر هم چندی نشست |
صاحب تاویل باطل چون مگس |
وهم او بول خر و تصویر خس |
گر مگس تاویل بگذارد برای |
آن مگس را بخت گرداند همای |
آن مگس نبود کش این عبرت بود |
روح او نه در خور صورت بود |
چقدر این تاویل در زندگی امروزمان پررنگ است. درد خودپرستی و خودبرتربینی که دامنمان را گرفته است .
همان دردی که آنجا به نقطهی اوج رسید که چشمهایمان فراتر از نوک انگشتانمان را ندید. خیال کردیم در این هستی تنها هستیم. فقط ما خدا را میشناسیم و میپرستیم. تصور کردیم بهشت برین، مختص ماست و ملائک، فرش قرمز را برایمان گستراندهاند تا آن را به قدوم مبارکمان مزین کنیم.
به خیالمان همین چند رکعت نمازِ خسته و اشک زیر پرچم امام حسین و نشستن بر خوان یزید را فقط ما بلدیم و دیگران نام خدا را هم بر زبان نمیآورند چه برسد به پرستیدن او.
درد از همین جا آغاز شد. فرهنگ و روابط اجتماعی را به بهانه مذهب از بین بردیم و ترس از بندگان را جایگزین محبت خداوند کردیم.
بر تکه برگ سرگردان سوار شدیم و بر چالهای کوچک، حکمرانی کردیم و اندیشیدیم که این، اریکهی هستی است. چشمها را بر دلها بستیم و بر لباس گشودیم.
فراموش کردیم که این مسند قدرت به یک فوت ملایم و لرزشی ناچیز بند است. از یاد بردیم آنکه خدای ماست، پروردگار تمام هستی است. کافر و عابد، همه آفریده و مخلوق اویند. برتر دانستن خویش، فقط گرفتارمان میکند به فنا شدن در همان چالهکوچک.
تازه کن ایمان نه از گفت زبان |
ای هوا را تازه کرده در نهان |
تا هوا تازه ست ایمان تازه نیست |
کاین هوا جز قفل آن دروازه نیست |
کردهای تاویل حرف بکر را |
خویش را تاویل کن نی ذکر را |
بر هوا تاویل قرآن میکنی |
پست و کژ شد از تو معنی سنی |