دوست داشتن: به همین سادگی
وقتی روی مبل نشست، مثل همه دامادها از شرم، سرش را در گریبانش فرو نبرده بود؛ اما گونههایش سرخ بود. نگاهش به شیرینیهای پاپیونی قفل شده بود. شاید میخواست حواسش را متمرکز کند. آن روز پدرم فقط یک سوال پرسید:« خب آقا رسول برنامهات برای آینده چیه؟» رسول بیست دقیقه در مورد تمام برنامههای زندگیش صحبت کرد.
بعد از رفتن خانوادهشان، پدرم فقط یک جمله گفت:« این مردیه که میتونی تو زندگی روش حساب کنی؟»
از آن روز تا الان همواره در شکلهای مختلف زندگی در کنار انواع احساسات متناقض و شدید اعم از شادی و غم، سختی و آسانی، او ثابت کرده است که مرد زندگی است. تکیهگاه امنی برای خانواده است که میتوانی با خیالی آسوده در کنار او پناه بگیری و آرام باشی.
البته این آرامش به آن معنا نیست که هیچ لحظهای در زندگی به اختلافی نبوده است که اگر رابطهای به این شکل باشد حتما محبت در آن از بین رفته است. ما هم روزها و لحظههای سخت و حتی طاقتفرسا را گذراندیم؛ اما فراموش نکردیم که عهدمان چه بود.
شاید در روابطی که به بنبست رسیده و متاسفانه آمار نشان میدهد و هر روز تعدادشان بیشتر میشود، نکته مهم فراموش کردن میزان علاقه دو طرف و عهدی است که در ابتدای راه با هم بسته بودند.
اصلا قصد بررسی و تحلیل روابط را ندارم و اصولا تخصصی در این زمینه نگذراندهام. اما با دقت در روابط اطرافیان میتوان این عدم گذشت و فراموشی را براحتی تشخیص داد. اینجا فقط قصد دارم تا بیان کنم که باید انتظارمان را با واقعیت مطابقت دهیم. باید از قله نامرئی تصوراتمان به دامنه سبز واقعیت فرود بیاییم و از نسیم خنکی که در پای کوه میوزد و عطر گلهای سرخ و زرد کوهستان را به مشام میآورد، لذت ببریم.
گاهی محبتها خیلی کوچک و معمولی به نظر میآیند؛ اما تاثیر عمیقی بر روابط و افزایش محبت دارند.
احترام: کاور محبت
دوست داشتن در سایه احترام کامل میشود. هیچ رابطهای بدون نگه داشتن حرمت دوام ندارد. متاسفانه افراد این عصر تصور میکنند که هرچه از درجه احترام کم کنند، به هم نزدیکتر میشوند؛ مثلا اگر با لحن نامناسب حرف بزنند نشان از نزدیکی زیاد آنهاست. اما واقعیت این است که احترام در همه زمینهها، قرابت بین انسانها و مخصوصا زوجین را افزایش میدهد.
احترام فقط در لحن و گفتار نیست. طرفین باید به اصول، طرز تفکر، علایق، تنهایی، روابط سالم و تفریحات یکدیگر در کنار تمام تعهدات و مسئولیتهایشان، احترام بگذارند. محدود کردن یک انسان و دور کردن او از دنیای معقول خودش، حلقه گم شدهای است که در روابط امروز بسیار به چشم میخورد. آدمها از خودشان دور میشوند و در قالب جدیدی که طرف مقابل برایشان شکل داده، فرم میگیرند و روزی که آب از سرشان بگذرد از پوست دروغین خود خارج میشوند . آن روز روز سختی برای طرف مقابل میشود.
دوستی داشتم که همسرش حتی به علاقه او در شنیدن موسیقی، احترام نمیگذاشت. شاید مورد کوچکی به نظر برسد یا مورد خیلی تاثیرگذاری در یک رابطه نباشد؛ اما موضوع مهم این است که احترام وقتی در همین جز کوچک رعایت نشود، در اجزای بزرگتر ابدا رعایت نمیشود. دوست دیگری داشتم که همسرش به علاقه او برای میلش به خلق کردن و طراحی کردن در ارتباط با رشتهاش اهمیت نمیداد و با زبان غیر رسمی و ایراد گرفتن از بچهداری و خانهداری، او را مجبور به خانهنشینی و انزوا کرد. سرانجامِ زندگیِ هیچ کدام از این دو دوست با تمام محبتی که به همسرشان داشتند به ادامه زندگی نشد. خیلی از افراد هم با اینکه واقف به این بیاحترامی هستند اما خود را به ملزم به ادامه زندگی کردهاند. از این قبیل موارد آنقدر زیاد است که نمیتوان همه را در این متن گنجاند.
احترام، دوست داشتن را کامل میکند. دوست داشتن جرقه شروع یک رابطه است و احترام، قوت مداومت آن است.
اغلب، انسانها تصور میکنند که باید شکل متفاوتی از زندگی را تجربه کنند تا عشق را در لایههای زندگی خود بیابند؛ اما اگر با چشم منصفانه به کل و جز زندگی خود بنگریم، متوجه میشویم چقدر لحظات عاشقانه که در لایه احترام، پیشکش ما شده یا ما به طرف مقابل تقدیم کردیم، موج میزند.
من شاید در زندگیام یک صحنه پر از شمع و گلهای سرخ پرپر شده نداشتم، اما گلدان حسنیوسفی را هدیه گرفتم که هنوز با یادآوری آن لبخند میزنم.
شاید با کشتی سفر نرفتهام و یا مسافرت لاکچری به اروپا نداشتهام، اما از تمام مسافرتهای بلند به جنوب یا شمال ایران و مسافرتهای کوتاه در تهران، لذت بردهام و چمدان خاطراتم را پر کردهام.
گاهی نشان دادن دوست داشتن و احترام آنقدر ساده است که ممکن است به چشم دیگران نیاید. مثلا روزی من و همسرم در ماشین نشسته بودیم به همراه مادر من و پسر چهار سالهام. صدای رادیو خیلی کم بود و در حد وز وزی شنیده میشد. من و مامان که در صندلی عقب نشسته بود، صحبت میکردیم. همسرم برای خرید، ماشین را نگه داشت. موقع پیاده شدن، مکث کرد؛ انگار چیزی توجهاش را جلب کرده بود. بعد بدون اینکه نگاهی به من بیاندازد، رادیو را زیاد کرد و پیاده شد. آهنگ مورد علاقه من از ناصر عبدالهی بود در مورد دوست داشتن . در واقع یک کد بین من و همسرم. چیزی مشترک که حتی در جمع و لابلای شلوغی اطرافیان، بین ما در جریان هست. او به علاقه من احترام گذاشت و با اشاره به آن در واقع یک پیام فرستاد: « دوست دارم.»
دوست داشتن میتواند همین قدر معمولی، زیبا، ارزشمند در عین سادگی باشد. فقط باید حرمت دوست داشتن و حرمت دوست را نگه داریم.