« نفوس بد نزن»
«نه، تو کار نیار»
از وقتی که به یاد دارم این جملهها را در هنگام شروع کار یا رفتن به مسافرت، شنیدم. ایرانیها از سالها پیش نسبت به تاثیر کلام و انرژی که از آن ساطع میشود، آگاه بودند. حتی در آموزههای دینی هم به این نکته متذکر شدهاند و پیامبر(ص) فرمودند:
«از کلام تو بر تو حکم میشود.»
امروز در علوم جدید، دانشی وجود دارد به نام علم تاثیر کلام.
متخصصان معتقد هستند که کلام، قدرت اعجابانگیزی دارد. گوینده به هر شکلی که از آن استفاده کند، به همان صورت بازخورد میگیرد. به این صورت که اگر بگویی کاری سخت است، سخت میشود. اگر بگویی نمیشود، نمیشود. اگر مدام مانند شخصیت “گلام” در کارتون گالیور، الفاظ منفی بکار ببری و به قول معروف آیه یاس بخوانی، شرایط به همان شکل پیش میآید.
اما این تاثیر در حالت مثبت هم وجود دارد. یعنی اگر بگویی حالم خوب است، حتما خوب میشوی و یا بگویی این کار بخوبی انجام میشود، میبینی که همه چیز دست به دست هم میدهد تا بهترین شکل برای انجام آن کار اتفاق بیفتد.
در مورد رویاها و آرزوها هم این اتفاق میافتد. کلام را چه بگویی و چه بنویسی، تاثیرش را مستقیم بر زندگی و احوال خود خواهی دید. بنابراین بهترین شکل این است که همیشه حرف مثبت بزنیم. هرچند گفتن این جمله خیلی کلیشهای و شعاری به نظر میآید؛ اما اگر زبانمان به آن عادت کند، رنگ و روی زندگیمان تغییر خواهد یافت.
همکار جوانی داشتیم که همیشه نالان و غرغرکنان بود. در بهترین شرایط هم که بود، هر وقت که از او میپرسیدی:«مهندس چه خبرا؟» دستش را میکوبید بر پایش و نفس بلندی میکشید و میگفت:«هیچی بابا، بدبختی، اصلا نمیدونم فلان چیز را چه کنم.» در طول سه سالی که با ایشان همکار بودم هرگز یک سخن مثبت از او نشنیدم. در حالیکه به نسبت همسن و سالهای خود و در شرایط بحرانی کشور، هم کار خوب و درآمد عالی داشت، هم با تلاش خود صاحب خانه و ماشین شده بود و هم همسری در شان خود انتخاب کرده بود.
به نظر من یکی از دلایل استفاده از کلام مایوس کننده و منفی، ناشکری است. اگر انسان نسبت به موهبتها و الطافی که دریافت میکند چشم بینایی نداشته باشد، نمیتواند شکرگزار باشد و به هستی به دیده مثبت بنگرد. شکرگزاری نوعی استفاده از کلام شیرین و پرانرژی است که همت کائنات را برای دستیابی به آنچه میخواهید، افزون میکند.
دو کتاب در این زمینه برای من بسیار راهنمای خوبی بودند. کتاب “بنویس تا اتفاق بیفتد” و کتاب “معجزه شکرگزاری”.
این دو کتاب را در فاصله کمی از هم خواندم. میتوانم به جرات بگویم تاثیر عمیقی که بر زندگی من گذاشتند، بسیار کمنظیر و خارقالعاده بود. البته من با مفهوم شکرگزاری آشنا بودم. پدرم همیشه و در هر حالتی که بود(حتی شرایط سخت مریضی و یا ناراحتی) در جواب احوالپرسی بلافاصله میگفت:«الحمدالله» . مادرم در سختترین شرایط که کسی ضربهای به او وارد کرده بود، برایش دعا میکرد و به یاد ندارم در زندگیاش کسی را نفرین کرده باشد.
اما وقتی خودم این روش را امتحان کردم و در زندگی پیاده کردم، ناخودآگاه کلامم شیرین و سرشار از انرژی شد. به شدت به این موضوع معتقدم که کائنات تاثیر کلام را به انسان بازمیگردانند و با تمام وجود آن را حس کردهام.
بنابراین تمام تلاشم را میکنم تا کلامم نه تنها مفید و زیبا باشد بلکه در جهت رسانده پیام شادی و خیر به دیگران گفته شود.
به همین علت هر روز را با شکرگزاری و شب را با سپاسگزاری شروع و تمام میکنم. هنگام شروع روز سعی میکنم پرانرژی و با گفتن امروز یک روز عالی است، صبحم را آغاز کنم.
اگر بگویم همه چیز همیشه روبراه است، قطعا حرف بیهودهای زدهام؛ اما تلاش کردهام که در شرایط سخت از کلام درست استفاده کنم تا شرایط را به نفع خود برگردانم. اگر کمی شک دارید، میتوانید یک دوره ده روزه برای خود در نظر بگیرید و در این دوره به هیچ عنوان از کلام منفی و بدانرژی استفاده نکنید. آنگاه تاثیرش را بر خود و اطرافیان و زندگیتان درک خواهید کرد.