اغلب برای همه اتفاق میافتد که برای انجام کارهایشان دچار سردرگمی شوند و در انتها یا کاری را کامل به پایان نمیرسانند یا کلا آن را فراموش میکنند که سراغش بروند و یا در زمانی که مدنظرشان بوده، به انجام نمیرسانند.
من هم با این موانع روبرو بودم و گاهی آنقدر تحت فشار قرار میگرفتم که حتی یکی از آنها را هم به سرانجام نمیرساندم. مدتها با این معزل روبرو بودم تا اینکه با خواندن کتاب “قورباغهات را قورت بده” با برنامهریزی آشنا شدم. وقتی کتاب به پایان رسید، به زندگی که پشتسر گذاشته بودم، نگاهی انداختم. آثار برنامهریزی در آن بطور نامحسوسی دیده میشد اما هیچ وقت به عنوان راهکاری برای پیش بردن زندگی مطرح نبود.
بنابراین تصمیم گرفتم داشتن برنامه را وارد روزمرگیهایم کنم. اوائل به نظر کار سختی میآمد اما به مرور زمان، لم کار دستم آمد و امروز بیش از بیست سال است که من با برنامه زندگی میکنم. با داشتن مسئولیت همسرداری، رسیدگی به دو فرزند، شاغل بودن در یک شرکت، رسیدگی به امور خانه و وظایف اجتماعی و خانوادگی دیگر، فرصت نابی برای رسیدگی به امور شخصی و دنبال کردن رویای شخصیام دارم.
ویژگیهای یک برنامهریزی درست
گاهی افراد اصولا نمیدانند که برنامهریزی چه ویژگیهایی دارد. بنابراین بسیار اتفاق میافتد که زمانی را برای نوشتن و تدوین یک برنامه صرف میکنیم اما خیلی زود آن را رها میکنیم.
در ابتدا باید بدانیم یک برنامه خوب دارای چه خصوصیاتی است. در زیر به بعضی از مهمترین آنها اشاره میکنم.
-
احساس نیاز به برنامه
استادی داشتیم که تعریف میکرد از تدریس در دانشگاهی انصراف داده به دلیل اینکه باید صبحها مسیر خانه تا دانشگاه را ۴۵ دقیقه طی میکرده است. البته من نمیتوانم تا این حد به صورت مطلق از برنامه استفاده کنم و حتی برای آب خوردن هم یک پِلَن داشته باشم؛ اما از سوی دیگر هم بسیاری از زمانها شاهد هدر رفتن وقت و انرژیام شدهام. بنابراین به نظر میرسه که هر کس به یک نوع برنامه در زندگی نیاز دارد.
-
هدف از برنامهریزی
ابتدای امر باید بدانیم که هدفمان از برنامهریزی چیست و برای انجام چه اموری باید برنامهریزی کنیم. مثلا برنامه یک هدف تحصیلی با یک موضوع کاری میتواند کاملا متفاوت باشد. بنابراین باید اول هدفمان را مشخص کنیم و بعد برای آن یک برنامه بریزیم.
-
دوست داشتن برنامه
وقتی برای آزمونهای مشابه کنکور در یک موسسه آموزشی ثبتنام کردم، پشتیبانی را معرفی کردند تا در طول مسیر رسیدن به کنکور مرا راهنمایی کند. روزی که پشتیبان به من زنگ زد تا برنامهام را اعلام کند، به او گفتم که من نمیتوانم با برنامه آنها پیش بروم. چون من از علایق و نیازهای خودم بیشتر اطلاع داشتم. شناختم نسبت به خودم خیلی بیشتر از آنها بود.
تواناییها و نیازهای انسانها با هم تفاوت دارد. بنابراین نمیشود یک ساختار را برای همه در نظر بگیریم. مثلا بعضی از افراد ساعات آغازین روز سرحالتر هستند؛ بنابراین بهتر است کارهای اصلی و مهم خود را در صبح قرار بدهند. بعضی از افراد ساعات آرام شب را ترجیح میدهند. بنابراین اگر کارهای سنگین خود را عصر یا شب انجام دهند، نتیجه بهتری خواهند گرفت.
باید برنامه را خشک و رسمی ننویسید. یعنی لابلای کارهای روزانهای که مسئولیت انجامشان دارید، از کارهای تفریحی و سرگرم کننده هم استفاده کنید. به هر حال هیچ کس تمام روز خود را به انجام تعهدات و مسئولیتهایش صرف نمیکند. پس بهتر است که تفریحات را هم وارد برنامه روزانه خود کنیم و از خط زدن آنها لذت ببریم. به این صورت در طول روز هم کارها و تعهدات خود را انجام میدهیم و هم تفریحات جزئی از زندگی ما میشوند.
-
متناسب با تواناییها برنامهریزی کنید.
برنامه باید متناسب با توان شخص باشد تا به سرعت از آن خسته نشود و برنامهاش مداوم و مفرح باشد. مثلا من به نوشتن علاقه دارم و از نوشتن داستان لذت میبرم. اگر در برنامه روزانهام نوشتن یک داستان را در نظر بگیرم، ممکن است بعد از مدتی به دلیل عدم توانایی برای نوشتن یک داستان در روز کمکم از این برنامه دور شوم. در واقع ذهن انسان که همواره در حال ارسال پیام عدم توانایی شخص است، اجازه نمیدهد تا مداومت در اجرای تعهد را پیش ببری. بنابراین بهتر است در ابتدای کار مسئولیت را خرد کنیم و کمکم که به آن عادت کردیم، مسئولیت را بیشتر کنیم.
-
روی کارهای انجام شده خط بکشید.
وقتی کاری را به پایان میرسانید حتما روی آن خط پررنگی بکشید. این کار حس خوبی از اتمام یک کار به شما میدهد. البته میتوان کنار آن هم یک تیک بزنید. به هرحال این آیتم هم بر اساس سلیقه برنامهریز میتواند تعیین شود.
-
از معجزه ده دقیقه کمک بگیرید.
قبلا وقتی جلوی کارهای انجام شده تیک میزدم حس خیلی خوبی در من ایجاد میشد و خودم را موظف می کردم که حتما همه ی کارهای برنامهام تیک بخورد اما بعضی وقتها به دلیل اتفاقات پیش بینی نشده بعضی کارها ناتمام می ماند یا اصلا انجام نمی شد.
میتوانید تصور کنید که چه حس آزاردهنده ای به آدم دست میدهد. امسال با روش زیباتری از برنامهریزی آشنا شدم که هر کار را با توجه به اقتضای اهمیتش به چند تا ده دقیقه تقسیم میکند. مثلا یک کار ده تا ده دقیقه و کار دیگه فقط یک ده دقیقه وقت میگیرد. به همین دلیل روبروی هر کدام از برنامهها چندتا مربع وجود دارد که هر کدام نشان از یک ده دقیقه هستند. با سپری کردن هر دقیقه یک خانه تیک میخورد.
این کار دو تا نکته مثبت داره:
اول اینکه میتوانی بعضی کارها رو خرد کنی و لابلای کارهای دیگه چندین بار انجام بدهی .
دوم اینکه اگر کاری را کامل انجام ندادی ،دیگه حس بدی نداری چون درصدی از کار رو جلو بردی و تیک زدی.
اگر برنامهریزی را با توجه به این خصوصیات برای خود شخصی سازی کنید، در طول مدتی کوتاه متوجه خواهید شده که چقدر از داشتن برنامه و انجام کارهایتان طبق برنامه، شاد و سرزنده هستید. همچنین پس از مدتی اوقاتی را خواهید یافت تا فارغ از مشغلهها به خود و علایق شخصیتان بپردازید.
بیشتر بدانیم:
راهکارهایی برای برنامهریزی جذاب