چند وقت پیش برای صدور کارت جدید به بانک رفتم. زنی میانسال با ظاهری معقول و عینکی بر چشم که نشان میداد از قشر فرهنگی است، کنار باجه نشسته بود و فرم را پر میکرد. بعد از کمی نوشتن در حالی که به کارمند جوان بانک نگاه میکرد، پرسید:«پسرم شماره حساب متمرکز همان شماره حساب خودمه؟»
کارمند بانک آدامسش را در دهانش دور داد و پوزخندی زد و گفت:« دیگه اینکه سوال نداره مادر»
زن که جوابش را نگرفته بود لبخندی زد و گفت:«توی تمام سالهایی که درس دادم به شما بچهها، با اینکه سوالهای شاگردام تکراری و به نظر من بدیهی بود، هر بار با همان انرژی اولیه جواب دادم. جوری که انگار بار اوله اون سوال را شنیدم.»
بسیاری از آدمها مانند آن کارمند جوان، دیگران را از پرسیدن پشیمان میکنند. رفتار خیلی از افراد که نسبت به موضوعی علم دارند، نامناسب وبازدارنده است.
اما نکته مهم این است که بدانیم حتی آن افراد هم با یافتن پاسخ پرسشهایشان به دانشی رسیدهاند و اصولا هیچ کس نسبت به دانایی برتری ندارد، زمانی که شما پرسشهایتان را مطرح کنید.
پرسشها ممکن است با مطالعه یا از طریق پرسیدن از انسانهایی که در آن زمینه متخصص یا کارشناس هستند، به پاسخ برسد. بنابراین از اصول اولیه این است که از مطرح کردن پرسش ترسی نداشته باشیم.
مسئله دوم این است که تا زمانی که به پاسخ مناسب و منطقی نرسیدیم، دست از پرسیدن برنداریم.
هنوز هم ندانستن عیب است.
این شعار را به نسل من یاد دادند اما تنها سوالهایی را پاسخ دادند که یا جواب مشخصی داشت و یا شبیه افکار خودشان بود. اما نسل نو در این زمینه بسیار پیشرو هستند. این نسل با پرسشهای زیادی که در سر دارند به دنبال یافتن پاسخهای منطقی هستند و تا زمانی که به جواب مستدل و عقلانی نرسند دست از جستوجو برنمیدارند.
بنابراین هنوز باید عبارت “نپرسیدن عیب است” را باید آویزه گوش کرد.