انتشار شادی

پیش‌تر از این‌ها تصور می‌کردم که آدم‌ها تمایل دارند تا شادیشان را با همتقسیم کنند. به نظرم می‌آمد که وقتی کسی حس سرخوشی می‌کند از صمیم قلب دوست دارد انرژی‌اش را به دیگران منتقل کند و به این ترتیب مسرتشرا تکثیر کند. البته خیلی از مواقع هم دیدم که اطرافیان در هنگام شادی کسی، به […]

پیش‌تر از این‌ها تصور می‌کردم که آدم‌ها تمایل دارند تا شادیشان را با همتقسیم کنند.

به نظرم می‌آمد که وقتی کسی حس سرخوشی می‌کند از صمیم قلب دوست دارد انرژی‌اش را به دیگران منتقل کند و به این ترتیب مسرتشرا تکثیر کند.

البته خیلی از مواقع هم دیدم که اطرافیان در هنگام شادی کسی، به جای همراه شدن با او به دنبال دلیل‌هایی برای ناراحتی‌شانمی‌گردند و یا با علم کردن خاطره‌ای ناخوشایند از طرف، به آن شخص حس نامطلوبی را منتقل می‌کنند.

اما از یک جایی به بعد با آدمهای متفاوتی برخورد کردم که در موقعیت شادی، به دنبال تسویه حساب‌های قدیمی می‌گردند.

در واقع به جای اینکه شادیشان را در هوا انتشار دهند، فقط مکانها و آدمهای خاصی را انتخاب می‌کنند تا شریکشان شوند.

گاهی هم با تمارض سعی دارند که موقعیت هیجان‌آورشان را با طلب حس همدردی اطرافیان همراه کنند.

مثلا چندی قبل برادر دوستم بعد از مدتها تصمیم به ازدواج گرفت و دختر مورد علاقه‌اش را به خانواده معرفی کرد.

طبیعتا خبر بسیار خوبی بود و خانواده را خوشحال کرد .

با همان تصویر ذهنی که از قبل داشتم، مرتب تصور می‌کردم حالا یک فامیل بزرگ از این اتفاق خرسندند اما با تعریف‌هایی که دوستممی‌کرد، متوجه شدم که هر روز سر اینکه کدام فامیل را دعوت بکنند یا نکنند، بحث دارند.

بهانه‌ها هم متفاوت بود؛ یکی از نظر عقیدتی به آنها نمی‌خورد؛ یکی چند سال پیش برای جشنشان آنها را دعوت نکرده بود؛ یکی پیش‌ترهاگفته بود بالای چشمت ابرو و دلایلی از این قبیل.‌

اوائل برایم عجیب بود. چون حس شعف جز حواسی نیست که انسان بتواند آگاهانه آن را محدود یا پنهان کند.

اما با کمی تامل و دقت در رفتار و صحبتهای آنها متوجه شدم که اصولا بحث شادی مطرح نیست.

در واقع خانواده دوستم آنقدر مضطرب و مردد بودند از انتخاب پسرشان و از آینده نیامده او می‌ترسیدند که اصلا شعفی شکل نگرفتهبود.

آنها فقط تظاهر به شادی می‌کردند که البته ناآگاهانه بود. انگار ادای آدمهای شاد را درمی‌آوردند با ترتیب دادن سور و سات جشن وآماده کردن تدارکات مجلس.

اما خود را پشت این پوسته ظاهری پنهان کرده بودند و در واقع شادی‌ در خانه دل و چشمشان نفوذ نکرده بود.

با کمی تامل در رفتار دیگران هم می‌توان همین مشخصات مشابه را ملاحظه کرد. وگرنه شادی برای انتشار نیاز به اجازه انسان ندارد؛از دل و برق چشم بلند می‌شود و بر جان دیگران می‌نشیند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

طراحی و پشتیبانی : آسان پرداز