یادداشتی بر اشعاری از بزرگان ادبیات

مهارت‌اندوزی یا فخرفروشی

  اگر هفت پیکر نظامی را خوانده باشید، احتمالا داستان کنیزک چینی و بهرام گور را شنیده‌اید؛ اما برای یادآوری خلاصه‌ای از داستان را بیان می‌کنم: «روزی از روزها بهرام به ‌همراه افراد خود  و کنیزک چینی‌اش به شکار رفته بود. داشت با خود کنیزکی چون ماه … چست‌وچابک به هم‌رکابی شاه فتنه‌فامی هزار فتنه […]

دقایقی در جوار عمر خیام

ای دل چو زمانه می‌کند غمناکت ناگه برود ز تن روان پاکت بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند زان پیش که سبزه بردمد از خاکت   قبلا هم درباره او کمی می‌دانستم و چند کلامی از او خوانده بودم؛ اما او را دقیق ندیده بودم. امروز در ادامه تحقیقاتم درباره بزرگان این سرزمین، […]

گرگ درونتان را می‌شناسید؟

همه ما در درون خودمان گرگی خفته داریم. یک گرگ درنده خو و وحشتناک که در انتظار بیدار شدن است. فریدون مشیری بسیار زیبا این حقیقت را در چند بیت بیان می‌کند:   «گفت دانایى که گرگى خیره سر               هست پنهان در نهاد هر بشر»   فرقی نمی‌کند از کدام دیار هستی و چه شخصیتی […]

مگس متوهم

داستان « زیافت تاویل رکیک مگس» از دفتر اول مثنوی معنوی را خواندم. داستان درباره مگسی است که در چاله‌ای که از بول خر پر شده است، بر پر کاهی سوار می‌شود و به خیالش می‌رسد که فرمانروای دنیا شده است و حتی به آن هم راضی نمی‌شود و ادعا می‌کند که در کشتیرانی مهارت […]

اشعاری از سعدی

یکی پرسید از آن گمگشته فرزند که ای روشن ضمیر ، پیر خردمند ز مهرش بوی پیراهن شنیدی چرا در چاه کنعانش ندیدی؟ بگفت احوال ما برق جهان است دمی پیدا و دیگر دم نهان است گهی بر طارم اعلی نشینیم گهی تا پشت پای خود نبینیم اگر درویش درحالی بماندی سرو دست ازدوعالم برفشاندی

طراحی و پشتیبانی : آسان پرداز