
دلیل نوشتن برای هر کس منحصربفرد است. نوشتن برای من یعنی برون ریزی درونیاتیست که گاه همچون شهدِ معطر ،شیرین و دلپذیرند و گاه چنان تلخ می شوند که باید خوراک زباله های نه شب شوند و به دست رفتگر مهربان به سفر بی بازگشت فرستاده شوند. نوشتن یعنی رویارویی «من» با «خود». تقابلی که در زمان سوار شدن «من» بر قطار تکبر پیش می آید . «من» مغرورانه آنچنان با سر و صدای گوشخراشی می تازد که مرهمی جز نوشتن برای تنهایی اش نیست . برای «من» مینویسم تا بذر مهر و آگاهی را در برهوت سیری ناپذیرش بکارم.
در دوران دانشجویی یک روز یکی از اساتید اخلاق که درباره ورودی های شنوایی صحبت می کردند، گفتند حواستان باشد مجوز ورود چه چیزهایی را
پیشتر از اینها تصور میکردم که آدمها تمایل دارند تا شادیشان را با همتقسیم کنند. به نظرم میآمد که وقتی کسی حس سرخوشی میکند از
چند روز پیش برای بار چندم فیلم بیپولی اثر حمید نعمت الله را دیدم. آقای نعمت الله یکی از کارگردانهای مورد علاقه من است که
هیچ وقت با فمنیست، یک دل نشدم آن هم به صورت متعصبانهاش. خیلی از دوستانم در همان زمانی که فمنیست مثل یک گیاه نازک و
از یک جایی به بعد که نمیدونم دقیقا روی چه حسابی، احساس کردم ما خودمان زندگی در دنیا را انتخاب کردیم. بدون هیچ جبری. حتی
می گفت خواهرش دیشب در عصبانیت حرفهایی به او زده که مانند یک واقعیت عریان به صورتش کوبیده شده. منت هر کاری که کرده
همیشه در یک بازی عدهای بسیار شاد و عدهای بسیار غمگین هستند اما بازی از لحظهها تشکیل میشود پس از آنها لذت ببر. همه
حتما شما هم شنیدید که گفته اند:« به گوینده نگاه نکن، به مطلبی که گفته می شود، توجه کن.» من هم سالها پیش از مردی
توی تاکسی نشسته بودم و به این فکر میکردم که برای شام ماکارونی درست کنم و باید قارچ بخرم. باید صورتوضعیتهای تیر ماه را رد
میگویند “رزق” یعنی همان پشتوانه و اعتباری که برای هر کسی متفاوت است. “روزی” همان میزان مصرف روزانه است که افراد بر اساس میزان رزقشان
آخرین دیدگاهها