📝
سالها پیش یک روز به یکی از همکلاسیهایم که پسر بسیار شوخ و خندانی بود گفتم:« شما انسانی هستین که غم در چشمانتان موجمیزند و این همه انرژی و شادی که پخش میکنید برای سرپوش گذاشتن روی آن است.»
خیلی تعجب کرد و گفت:«کاملا درست میگویید اما اولین کسی هستین که متوجه شدین.»
گفتم:«هوش زیادی نمیخواست، چشمهای آدم دریچه قلب هستند و اگر بخواهند هم نمی توانند دروغ بگویند.»
تظاهر کردن اصولاً کار سختی است؛ اما تظاهر به شاد بودن، غم انگیزترین شکل آن است.
هر چقدر که در عکسها بخندی؛ در فیلمها برقصی؛ از شادی بنویسی؛ از خوشبختی بگویی؛ باز هم چشمانت تصمیم میگیرند که صادقباشند و درونیاتت را روی داریه بریزند.
اما تو که تظاهر میکنی، میتوانی ریشهیابی کنی و منشا اندوهت را بیابی.
باز هم هوش بالایی نمیخواهد که بیابی سرچشمه تمام ناراحتیها به خودت میرسد.
ولی شاید تظاهر راه بهتری برای پوشاندن زخمها باشد تا حریصان ندانند دستشان را روی کدام زخم بفشارند تا قرارت را بگیرند.
تا مدعیان ندانند از کدام ضعف بهره بجویند تا سرت را به زیر و دلت را رام کنند.
تظاهر همیشه هم بد نیست. شاید ریا در شادی بهترین راز هستی باشد.
شادی اصالتش در جمع است و نطفهاش در اجتماعی با حداقل دو نفر شکل میگیرد؛ بنابراین بهتر است زشادی را به نمایش بگذاریم تافرصت کافی برای جستجوی خود و التیام زخمها، در خلوت بیابیم.