+ تا همین چند سال پیش اکثر مردم این سرزمین معتقد بودند که خندیدین برای یک دختر و یا خانم منافی با شئونات اجتماعی است و متانت و وقار او را زیر سوال میبرد. توی خیابان و توی انظار عمومی، خندیدن یک دختر نه تنها زیبا نبود بلکه سبکسرانه و نامناسب تلقی میشد. هیچ وقت اخمهای درهم ناظم دبیرستان یا نچ نچ گفتن زنان سرزنشگر را فراموش نمیکنم.
– خب البته نمیشود با این عقیده صد در صد موافق بود؛ اما حتما افرادی که این قانون را پذیرفته بودند برای خود دلیل محکمی داشتند.
+ در این دنیا هیچ چیز مطلق نیست. همه چیز نسبی است. نمیتوان قانونی را که حق طبیعی یک انسان را زیر سوال میبرد، پذیرفت. نمیتوان با طبیعت انسان مبارزه کرد و در مقابل انتظار داشت در یک فضای سالم پیشرفت کنیم. یکی از زیباترین واکنشهای یک کودک، خندیدن است. در قدیم اگر شرایط ثبت لحظهها را داشتیم حتما بیشترین تصاویر مربوط به خندیدن بود. حتی اگر آدمها جدی هم باشند، هنگام ثبت تصویر لبخند میزنند. انگار در لبخند زدن، انرژیای نهفته است که حتی سالها بعد با دیدن یک عکس منتقل میشود.
– لبخند زدن سرشار از موج مثبت است. وقتی کسی از عمق وجودش لبخند میزند، فضای اطرافش پر از امواج گرم و پر نشاط میشود. این هاله آنقدر قدرتمند است که میتواند تا ساعتها هم خود شخص و هم اطرافیانش را سرشار از انرژی کند.
+ چند سال پیش در همان بحبوحه منع خنده، خالهام کتابی درباره زیبایی پوست خواند که اسمش را به خاطر ندارم. در آن کتاب یکی از راهکارهایی که برای داشتن یک پوست خوب پیشنهاد شده بود، خندیدن بود. باید جلوی آینه میایستاد و با کمک دستهایش، ادای خندیدن را درمیآورد. او جلوی آینه ادای خندیدن درمیآورد و ما واقعا از خنده ریسه میرفتیم. هنوز هم بعد از گذشت سالها با یادآوری آن زمان، خندهام میگیرد. انگار ارزش خنده در طول سالیان نه تنها کم نمیشود بلکه ارزشمندتر و ماندگارتر هم میشود.
-پدرم هر وقت که در تنگنا قرار میگیرد و یا ناراحت میشود، لبخند میزند. منم که در بیشتر زندگی از پدرم الگوبرداری کردهام، از این رویه پیروی میکنم. واقعا آرامشی که در این حالت ایجاد میشود قابل توصیف نیست. انگار به ذهن اجازه میدهی از زیر فشار رها شود و با فراغ بال دنبال ایده و راهکار برای عبور از آن موقعیت بگردد.
+میدانستی خنده مسری است؟ یعنی اگر به کسی لبخند بزنید و یا در جمعی شروع به خندیدن کنید، دیگران هم ناخودآگاه شروع به خندیدن میکنند.
-انسانها در تمام فرهنگهای مختلف دنیا دارای دوایری در اطراف خود هستند که حریمهای اجتماعی و شخصی را تعریف میکنند. شعاع این حریمها به فرهنگ اشخاص بستگی دارد. نکته جالب اینجاست که وقتی دو یا چند نفر با هم و به یک موضوع جذاب بخندند، بسته به موضوع مورد نظر آنها و میزان صمیمیتشان، در لحظه خندیدن، این حریمها کمرنگتر میشود و آدمها ارتباط نزدیکتری با هم برقرار میکنند.
+سیستم قدیمی آموزش بر محور جدیت و فاصله داشتن معلم و دانشآموز پیش میرفت؛ اما از یک جایی به بعد تعداد محدودی از معلمان محترم رویهشان را تغییر دادند و این تابو را شکستند. خیلی خوب به یاد دارم که اولین بار معلم هنر با لبخند وارد کلاس شد و بعد هم در طول سال تحصیلی ارتباطش را با تمام بچهها نزدیک کرد.
-من در لحظات بسیار زیادی که در سختی و تنگنا قرار گرفته بودم، خندیدم. میتوانم به جرات بگویم در خندیدن معجزهای است که فاصلهها را از بین میبرد.