- افرادی را میشناسم که معیار انتخاب برای معاشرت با آدمها، میزاناعتقاد و همسو بودن با عقاید خودشان است.
یعنی اگر کسی در حزب مخالف و یا برخلاف نظر آنها در موضوعی، عقیدهای داشته باشد، در لیست سیاه قرار میگیرد و شایستهمعاشرت نیست.
آنها عزیزی آدمها را در کفهای و عقایدشان را در کفهای دیگر میگذارند و نگاهشان فقط به کفه عقاید است که وزنهاش بر اساس نظراتخودشان است.
کمکم دور و برشان خالی میشود و آنقدر به غربال کردن ادامه میدهند تا روزی به جز خود کسی در اطرافشان نخواهد بود.
واقعا لزوم داشتن این سطح از تعصب، چیست؟ چرا باید معیار انتخاب تنها بر اساس نظراتی باشد که فقط شاخ و برگی از درخت وجودیک انسان هستند.
معمولا این افراد به ویژگیها و شاخصه های افراد دیگر توجه کمتری میکنند؛ بطوریکه اگر شخصی در بالاترین زمینه علمی و یا فرهنگیقرار داشته باشد اما به اصول این افراد باور نداشته باشد، ارزش دوستی را هم نخواهد داشت.
گاهی کنار گذاشتن تعصباتی که انسان را کور میکنند، برای پیش رفتن در مسیر زندگی از نون شب هم واجبتر است.
بالا بردن سطح آگاهی و افزایش شناخت از اطرافیان باعث میشود، زوایدی که ماهیت وجودی آنها را پنهان میکند، کنار بزنیم و با اصلشخصیت دیگران روبرو شویم.