راههایی برای زندگی: اهمیت سکوت

مامانم معدنی از گیاهان دارویی دارد. هر کجای بدنتان که تیر بکشد یا درد بکند مامانم مثل سوپرمن با گیاهی سر می‏رسد و آب را روی آتش می‏ریزد. مامانم این سواد را از مادربزرگم به ارث برده است. احتمالا او هم از مادر یا مادرشوهرش. همیشه برایم سوال بود که انسانها چقدر زمان صرف کردند […]

مامانم معدنی از گیاهان دارویی دارد. هر کجای بدنتان که تیر بکشد یا درد بکند مامانم مثل سوپرمن با گیاهی سر می‏رسد و آب را روی آتش می‏ریزد. مامانم این سواد را از مادربزرگم به ارث برده است. احتمالا او هم از مادر یا مادرشوهرش.

همیشه برایم سوال بود که انسانها چقدر زمان صرف کردند تا به خواص داروهای گیاهی پی بردند. مثلا چند هزار بار داروی دل درد را به جای تسکین اعصاب، به خورد بیماران دادند تا فهمیدند که کدام دارو برای چه مرضی مناسب است.

چندی قبل خیلی اتفاقی در یک کتاب به جواب این سوال رسیدم. آنجا نوشته بود که در میان سرخپوستان این باور وجود داشته است که طبیعت با انسانها ارتباط برقرار می‏کند و به این ترتیب بسیاری از انتقال اطلاعات به این صورت شکل گرفته است. برای همین است که در فیلم‏هایی که مربوط به سرخپوستان است، همیشه آنها را می‏ بینیم که در محلی میان بیشه یا پیش درخت یا در دل کوه با چشمانی بسته نشسته‏ اند و در سکوت فکر می‏کنند.

این ارتباط در میان همه انسانها رایج بوده اما رفته رفته با آمدن ماشین‌آلات و مدرنیزه شدن انسانها کمرنگ شده است تا جایی که دیگر این رابطه به حداقل ممکن رسیده است و حتی می ‏توان گفت از بین رفته است.

جهان مدرن، سرشار است از هیاهو و سروصدا. به هر سمت که بنگری و در هر وادی که قدم بگذاری، آنقدر آلودگی صوتی و ذهنی موج می‌زند که اجازه شنیدن صدای هستی یا همان درون را به شما نمی‌دهد.

در حقیقت به نظر می‏رسد که انسانِ مدرن از طبیعت خویش و صدای هستی دور مانده است. انسانِ گذشته زمان بسیار زیادی را در طبیعت و یا در خلوت می‌گذراند. اما هر چه در علم و تکنولوژی پیشرفت کرد، به همان اندازه از خود و درون خود دور شد.

زندگی بر اساس یک ریتم خاص جریان دارد. در تمام طبیعت که بنگریم، متوجه می ‏شویم که همه چیز به صورت پر و خالی یا هست و نیست یا به عبارتی سفید و سیاه وجود دارد. اصولا ریتم بر اساس توازن و هماهنگی بین صدا و سکوت ایجاد می ‏شود. این توازن در زندگی امروز ما از ریتم افتاده است. انگار انسان از طبیعت خویش رانده شده است. دیگر ذهن ما فقط صدا را می‏ شنود و زبان سکوت را متوجه نمی‏شود.

به نظر می‏رسد که انسانِ امروز، گمشده‏ ای دارد که او را در این وانفسا تنها گذاشته است. پس باید برای بازیابی درون خود و بازگشت به جهان اصلی در میان این حجم از هیاهو به دنبال کمی سکون و سکوت باشیم تا انسان بتواند ارتباطِ فراموش شده ‏اش با هستی را دوباره برقرار کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

طراحی و پشتیبانی : آسان پرداز