وقتی تازه کامپیوترها با ویندوزهای جدید آمدند و از آن فضای تاریک و رعب آور Dos خبری نبود، بیشترین چیزی که توجه کاربران را جلب می کرد، صفحه بک گراند مانیتور بود.
تصاویر با کیفیت بالا و از مناظر زیبا که انسان را به داخل خود می کشید و حقیقتا تعریف تازهای از سفر مجازی را برای او بازگو می کرد.
یک تصویر بود که من خیلی دوست داشتم. یک مزرعه با گندمها و علفهای زرد بود که با پرچین چوبی از فضای سبز خارج مزرعه جدا شده بود. پرچین از تنه های نازک درختان بود. پرچین در قسمت ستون به صورت ضربدری روی هم بودند و با فاصله های معینی از هم قرار گرفته بودند و بعد تنه های نازک دیگری روی آنها قرار گرفته بودند.
خورشید در گوشه سمت راست تصویر بود و نورش در تمام تصویر پخش شده بود. کمی دورتر درختهای سبزی قرار داشتند که کنارشان گودال آبهایی بود که از همانجا نورشان منعکس میشد.
در انتهای تصویر هم کوههای به هم پیوسته مثل سایه دیده میشدند که تصویر را کامل میکردند.
من از همان پشت مانیتور بوی علف تازه را حس میکردم. گاهی بی آنکه کاری کنم فقط به تصویر خیره می شدم و خودم را میدیدم که با پای برهنه روی علفها میدویدم و باد در موهایم میپیچید و عطر سبزی و آفتاب را از لای موهایم عبور میداد. گاهی هم دامنم را جمع میکردم و روی پرچین مینشستم و به کوههای سایه وار خیره می شدم و از تابیدن آفتاب روی پوستم لذت میبردم.
اما حالا در کامپیوتر و لبتاب و تبلتهای نسل جدید هر بار که صفحه را باز میکنی با تصویری جدید مواجه میشوی. تصاویر زیبا بسیار با کیفیت و منحصربفرد که دیدنشان لذتبخش است اما ماندگار نیست.
انگار نسل جدید در همه چیز نیاز به بی ثباتی دارد و تنوع طلب است. شاید نسل ما به خاطر گذراندن تلاطم های روحی و روانی که مدام بر سرش میبارید، نیاز به ثبات را در همه چیز طلب میکرد اما این نسل نه به خاطر اینکه وضعیتش استیبل است یا نیست، بلکه روحیاتش دیگر سکون را نمی طلبد و به وضوح نمیخواهد در یک نقطه باقی بماند. حالا این نقطه تصویر تبلتش است یا شغل متفاوت یا دوست یا هدف ثابت.
سلام. یه نقد کوچولو : به نظرم به جای استیبل از واژه معادل فارسی استفاده کنید بهتره 🙂
سلام جناب عاشوری ممنون از نظرتون. چشم درست میفرمایید. حتما از این به بعد بیشتر دقت می کنم.